سواره نظام، بخش کوچکترلشکر اسکندر بود.
در بهار سال 334 قبل از میلاد، قشون پارمنیون (Parmenion) از افسران مورد اعتماد مقدونیان هنگام پادشاهی فیلیپ دوم (Philip II) و حامی بزرگ اسکندر، از داردانل (Dardanel) عبور کردند و ایرانیان از همان روزهای اول نتوانستند در برابر او از خود مقاومت منظمی نشان دهند. اسکندر پس از آنکه در ایلیون پیاده شد، استقلال این شهر را اعلام کرد و آنرا از پرداخت خراج به ایرانیان معاف داشت و سپس راه خود را پیش گرفت و به قوای اصلی ملحق شد.
قشون اسکندر از لحاظ عده زیاد نبود و از سی هزار پیاده و پنج هزار سواره تشکیل شده بود. که از این عده نه هزار نفر شش جناح را به وجود می آوردند و سه هزار نفر آنها سه دسته پیاده مسلح به اسلحه های میان وزن بودند. یکی از این دسته ها آگما نام داشت که گارد مخصوص اسکندر بود. پیاده های یونانی بطور تخمینی از دوازده هزار نفر تشکیل می شدند که شامل متحدین و مزدوران بودند. سایر قسمت های پیاده مرکب بود از دسته های مسلح به اسلحه سبک. پر ارزش تر از همه آنها کمان داران جزیره کرت (Crete) بودند.
سواره نظام از هشت دسته سنگین اسلحه شامل یاران پادشاه که از نجبا بودند و دسته سواره نظام فسال (Fesal) و سایر دسته های نسبتآ کوچک تشکیل می گردید. علاوه بر اینها اسکندر با خود حدود یکصد و شصت فروند کشتی به همراه آورده بود. به دنبال قشون عراده ها حرکت میکرد. در قشون اسکندر عملیات محاصره بسیار خوب انجام می شد و بنابراین در معیت عراده ها انواع ماشین های محاصره و دسته های مخصوصی که برای اینکار اختصاص داده بودند، حرکت می کرد.
ستاد فرماندهی ارتش عبارت بود از یک عده نزدیکان و دوستان مورد اعتماد پادشاه که به فنون جنگی کاملآ آشنا بودند. در میان این عده افراد برجسته ای وجود داشتند که بعدها در تاریخ آسیا نقش مهمی را ایفا کردند. لازم است در اینجا به وضع مرتب و نظم امور ستاد نیز اشاره شود. در این لشکر کشی روزانه کلیه وقایع ثبت می شد و همین یادداشت ها بعدعا پایه و اساس شرح لشکر کشی های اسکندر قرار گرفت.
حسن تهیه مقدمات لشکرکشی گواهی می دهد که اسکندر نقشه های وسیع جنگی داشته است، هر چند که این پادشاه جوان مقدونی در اولین مرحله فعالیت خود شاید تصور اینکه ممکن است بتواند حکومت ایران را در آن زمان مغلوب سازد و بر دنیا تسلط پیدا کند را محال می دانسته است ... اما در اولین نبردی که در گرفت ضعف و ناتوانی حکومت هخامنشیان و در مقابل امکان فتوحات بعدی برای اسکندر آشکار گردید.
در مقابل ارتش کثیر داریوش سوم از عناصر و افراد مختلف تشکیل شده بود که از لحاظ نطامی ارزش آنان برابر نبود. انضباط، فوق العاده ضعیف بود و آن اراده و ایمانی که ارتش قلیل تعلیم یافته و مجرب اسکندر برای وصل به فتح و پیروزی در دل داشتند، در ارتش داریوش وجود نداشت. از شرحی که هرودوت در باره ارتش خشایارشا بیان داشته معلوم می شود که پایه و اساس این ارتش را پیاده نظام و افراد داوطلب ایلاتی تشکیل می داده ولی سواره نظام اهمیت فوق العاده ای داشته است.
داریوش سوم برای اینکه با روش جنگجویان یونانی ارتش خود را هماهنگ نماید سعی می کرد که یک پیاده نظام منظم به وجود بیاورد و او قبل از همه چیز به مزدوران یونانی، که تعداد آنها چندان هم کم نبود، اتکا داشت و فرمانده بسیار لایقی بنام ممنون (Memnon) آن سپاه را رهبری می کرد.
آمار کلی ارتش داریوش معلوم نیست و فقط می توان حدس زد که عده افراد آن از سپاهیان اسکندر کمتر نبوده است.
برگرفته از کتاب تاریخ ایران باستان نوشته میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف ترجمه روحی ارباب